مها، دختر زيباي من

جشن دندوني

     بالاخره من اين جشن دندوني رو گرفتم. اونم با دو ماه تاخير      دو ماه منتظر شدم كه شرايط مهيا شه، بابايي كارهاش سبك شه كارهاي طراحي رو انجام بده، خاله جون حالش خوب باشه و بتونه بياد جشنمون، اون يكي خاله كلاسهاش تموم شده باشه، مادر تهران باشه و خلاصه هزار تا مورد ديگه اما هر چي منتظر شدم هيچ كدوم از شرايط  با هم مهيا نشد و بالاخره خودم تنهايي و البته با كمك و گاهي هم خرابكاري دخملي شيطون بلا كارهاي جشن رو انجام دادم حتي طراحي ها رو با اينكه هيچ سر رشته اي از اين كار ندارم.   درب وردي خونه   از باد كردن بادكنك متنفرمممممم          ...
22 مرداد 1392

صبحانه ي گلم .... رولت دنت .....

     خب اينم از دنت موزي كه روزاي اول زياد از طعمش خوشش نمي آمد. شايد هم به اين دليل ناراضي بود كه نميتونست خودش لقمه بگيره و راحت بذاره تو دهنش و هامممم كنه.  اما همه رولت دنت ( باز يه اسم من درآوردي ديگه  ) رو خورد و خيلي هم راضي بود و مث هر وقت ديگه كه از طعم چيزي خوشش مي ياد، با صداي بلند هام ميگه؛ در تمام طول خوردنش هاممم هامم مي كرد.          ..... رولت دنت ....    نان بربري فانتزي (من از اين نون استفاده كردم چون با نون semmel سه نان امتحان كردم و نشد.)    دنت موزي    طرز تهيه:   1. نون رو برش زدم و از وسط بازش كردم. &n...
27 تير 1392

عصرانه با طعم انبه

     اسم اين عصرانه ي گل دخترم رو گذاشتم نون انبه اي.      مها انبه دوست نداشت و به فكر مخلوط كردن اون با چيزي بودم كه طعمش رو براش خوشايند كنه و اون چيزي نبود جر نون، از اين نونهاي زمل (semmel) سه نان.   مواد مورد نياز جهت تهيه نون انبه اي:      انبه     مغز نان     پودر بيسكويت طرز تهيه: 1. مغز نون رو درآورده و نرمش كردم. 2.گذاشتم روي حرارت ملايم و به طور مداوم به هم زدم تا برشته شه. بافت نون لطيفه و اگه دائما به هم نزنيم خيلي زود ميسوزه و طعم بدي مي گيره. 3. نون تست شده رو كوبيدم تا كاملا نرم شه. 4. يه...
26 تير 1392

ميان وعده قند عسلم ...... ‌ژله ماست .....

     ژله ماست      پودر ژلاتين      آب جوش      ماست      پوره ي ميوه      شكر         يك قاشق چاي خوري پودر ژلاتين را به همراه نصف قاشق چاي خوري شكر، در نصف پيمانه آب جوش حل كردم. هلو و گلابي و موز را له كرده و به دو سوم ليوان ماست اضافه كردم. بعد از مخلوط كردن، گذاشتمش يخچال.     ...
20 تير 1392

عصرانه قند عسلم

     عصرانه:       92/4/17      بيسكويت مادر      خرما پوست كنده      پودر بادام و كنجد براي تزئين     بيسكويت ها رو له كردم و بهش خرما اضافه كردم. كمي ورز دادم و به شكل قلقلي هاي كوچولو كه خوردنش براي ني ني راحت باشه در آوردم. دست آخر توي پودر بادام و كنجد غلتوندمشون.        ...
18 تير 1392

اولين سفر دو نفرانه ي مادر و دختر

     بايد زودتر از اين اينا مي آمدم و خبر مي دادم. نميتونم بگم خوش گذشت اما بد هم نبود تنوع بود. اما بالاترين لذتش مسافرت دونفرانه ي من و دختركم بود. لحظه ي خداحافظي توي فرودگاه نزديك بود جا بزنم و بگم نميرم اما مها خيلي خوب همكاري كرد. يه كم ديرمون شده بود خواستم كيفمو بردارم كه يكي از اون خانوماي خوش اخلاق مودب خوش پوش زيبا!! گفت بيا اينجا. انگار يه چيز مشكوك توي كيفم بود. هي ميگفت يه چيز تاشو تو كيفته و مدام حالت تاشو رو با وسواس ديوانه كننده اي با دستاش تكرار مي كرد. - چاقو نداري؟ چاقوي تاشو - قاشق بچه ات نيست. تاشو باشه - ناخن گير نداري تو كيفت؟ تاشو هستا - بريز بيرون دوباره بگرد. فك كنم سه چهار ب...
18 تير 1392

صبحانه ي عسلم

     تصميم گرفتيم از اين به بعد تا اونجا كه زمان بهم اجازه ميده دستور غذاها و دسر هاي من درآوردي كه براي گل دخترم درست ميكنم رو اينجا بذارم شايد يه روزي خودش براي ني نيش ازشون استفاده كنه. الهي من فداي خودش و ني نيششش.           صبحانه:      92/3/23      خرماي پوست كنده: 2 عدد      كره      زرده تخم بلدرچين: 1 عدد      پودر بادام: كمي براي تزئين       كره رو كمي گرم  و خرما رو بهش اضافه كردم. زرده را افزوده و سريع به هم زدم.  &nbs...
23 خرداد 1392

رويش اولين مرواريد

     ديروز عصر مها خانم دستم رو گرفت و برد سمت دهنش، لبهاشو باز كرد و انگشتم رو گذاشت روي لثه اش و بعد بلند بلند خنديد. جيغغغغغ كشيدم: "مامانيييييييي دندون دندون" و اون همچنان ميخنديد منم با خنده هاش بلند بلند خنديدم. خنده و گريه توام شده بود. چه حس دلنشيني.      نميدونم واقعا ميخواست به من بفهمونه كه دو تا مرواريد خوشگل بين گلبرگ  لبش هاش دارن خودنمايي ميكنند يا اين كارش فقط يه بازي بود. اما اين كارش احساس شاديم رو دو چندان كرده. فورا تماس گرفتم و از بابايي خواستم حدس بزنه. اونم بعد از چند تا حدس اشتباه، گفت: "اي جوونم؛  دندوناش جوونه زدن!" شب هم تا رسيد خونه فورا دستاش...
20 خرداد 1392

يه روز بد

     دو روز پيش كلاسم به دليل تعطيلي بين امتحانات تعطيل بود و من فك كردم طبق روال سالهاي پيش، من هم تعطيلم و نيازي نيست برم مدرسه. خوش و خوشحال به مها صبحونه دادم اونم پوره نخود فرنگي با زرده ي تخم بلدرچين كه برا اولين بار بود ميخورد و خيلي دوست داشت. بعد هم آب ميوه اش رو دادم و يه عالمه با هم بازي كرديم، از اون بازي هاي هيجانيه پر سر و صدا كه شكهاش از خنده در مياد و اونقدر دست و پا ميزنه كه نميشه فهميد دستش كجاستو پاش كجاس. نهارش رو گذاشتم، لباس ها رو شستم و جارو و گردگيري كردم. داشتم حسابي از روز تعطيلم و بودن با دخترم اونم توي خونه لذت مي بردم كه باهام تماس گرفتن كه؛ چرا نمياي؟! اگه تا چند دقيقه ديگه نياي غيبت ميخوري؟...
26 ارديبهشت 1392