بدون عنوان

      22 مهر

     22 مهر، قراره تاريخي بشه كه هميشه توي ذهنمون مي مونه. روز تولد دخترمون، عشقمون.

     تقريبا همه چيز برا آمدنش آماده است. هر چند هنوز ساك بيمارستان رو نبستم و لباسهاي كوچولوش رو كه مامانم زحمت شستنش رو كشيدند اتو نكردم. اما خب اگه مامان خوبي باشم و امروز لباسها رو اتو بكشم، ساك هم بسته ميشه و ميتونم نفس راحتي بكشم.

     از مرخصي قبل از زايمان بگم كه خانوم دكتر نامه داد و برديم كمسيون پزشكي. اونقدر شلوغ بود كه نفس كم مياوردي. منشي بهم گفت چون مرخصي ات زير 21 روز هست، نيازي نيست تو صف باشي. برو نامه ات رو بده دكتر امضا كنند!! همسري نامه رو گرفت و برد داخل. دكتر ازش سونو خواسته بود و چون همراهمون نبود گفته بود خودش با كارت شناسايي بياد داخل. وارد اتاق شدم اونجا هم شلوغ بود آقاي دكتر گفت بدون سونو چطور بفهمم ايني كه اينجا گفته تويي؟! من  بعد يه نگاه به نامه انداخت، يه نگاه به كارت شناسايي، يه نگاه به شكم قلمبه ي من و بعد، با اطمينان خاطر زير نامه ام رو امضا كرد. دكتره انگار خيلي به كارش وارد بود، آخه با نگاه به كارت شناسايي تونست سونو كنه. 

  جالبه كه تا قبل از روز كمسيون قرار بود مها خانوم پنج شنبه 20 مهر تشريف بيارن، برا همين خانوم دكتر تقاضاي 20 روز مرخصي برام كرده بود. يكم تا بيستم مهر. اگه از ابتدا، 22 ام را به عنوان تاريخ سزارين انتخاب كرده بوديم بايد چندين ساعت توي صف ميمونديم و بعد هم كمسيون و معاينه و ... خدا رو شكر اين يك مورد رو شانس آورديم.

     راستي بالاخره طلسم شكست و دوربين هم خريدم. طبق معمول خريدهايي كه با همسري انجام ميدم، اولين مغازه ..... اولين پيشنهاد ..... و خريد. از اين طور خريد كردن متنفرم. همش حس ميكنم داره سرم كلاه ميره. هر چند تو اين مورد فك كنم واقعا كلاه گشادي سرم رفت. آخه قيمتي كه توي نت براي اين مدل ثبت شده با قيمتي كه من پرداخت كردم 230 هزار تومن تفاوت داره!!! اينم بگم كه نميدونم اون سايت به روز هست يا نه. شايد اين قيمت مربوط به دو هفته قبل باشه، قبل از بالا رفتن دلار و گروني وحشتناك لوازم الكترونيكي. اميدوارم بتونم عكس هاي زيبايي از دختر خوشگلم بگيرم.