سونو 35 هفته
سلام عشق مامان. ببين چه مامان خوبي شدم، تند تند ميام آپ ميكنم.
امروز رفتم سونو. رفتم كه نه بهتره بگم رفتيم. من و تو دخمل شيطون كه اصلا انگار خواب و استراحت نداري. همه اش در حال وول خوردن تو دل ماماني. جديدا كه محكممممممممم زير دلمو فشار ميدي و همزمان زير قفسه سينه و پهلوهام هم مشمول لطفت ميشن. برگرديم سر موضوع صحبت. با هم رفتيم سونوگرافي. خدا رو شكر از اول، سن بارداري از طريق سونوگرافي و سن بارداري از طريق LP يكي بود و ماماني گيج نميشد و الان خيلي راحت ميتونم بگم هفته ي 35. وزنتون هم 2350 بود كه طبق تحقيقات به عمل آمده توسط مامان جون، براي اين سن عاليههههههه قربونت برم. وضعيت مايع آمنيوتيك هم طبيعي بود و شما هم طبق معمول اين 14 هفته ي اخير، سرتون پايينه.
چيزي كه برام جالبه اينه كه سونوگرافي 6 ماهگي، تاريخ زايمان رو 30 مهر گفته بود.
سونو 7 ماهگي، 27 مهر و سونوگرافي امروز (8 ماهگي)، 24 مهر. احتمالا اگه چند بار ديگه بريم سونوگرافي، تاريخ زايمان رو بزنه اول مهر. البته ما كه خوشحال ميشيم زودتر روي ماه شما رو ببينيم خانوم خانوما.
فردا هم قراره بابايي نامه خانم دكتر رو براي گرفتن مرخصي ببره اداره. ببينم اين بار چقدر اعصابش داغون ميشه. هفته پيش كه برا گرفتن حكم جديد ماماني و انجام كارهاي مربوط به بيمه رفته بود، حسابيييييييي كلافه شده بود از بي نظمي و بي مسئوليتي كارمندها. البته حق داره. تا حالا هيچ وقت با ماماني نيامده بود اداره. تو اين چند سال هر وقت ميگفتم با چه آدمهايي سرو كله ميزدم نميتونست بفهمه منظورم چيه. الان دقيقا درك ميكنه.