جشن دندوني
بالاخره من اين جشن دندوني رو گرفتم. اونم با دو ماه تاخير
دو ماه منتظر شدم كه شرايط مهيا شه، بابايي كارهاش سبك شه كارهاي طراحي رو انجام بده، خاله جون حالش خوب باشه و بتونه بياد جشنمون، اون يكي خاله كلاسهاش تموم شده باشه، مادر تهران باشه و خلاصه هزار تا مورد ديگه اما هر چي منتظر شدم هيچ كدوم از شرايط با هم مهيا نشد و بالاخره خودم تنهايي و البته با كمك و گاهي هم خرابكاري دخملي شيطون بلا كارهاي جشن رو انجام دادم حتي طراحي ها رو با اينكه هيچ سر رشته اي از اين كار ندارم.
درب وردي خونه
از باد كردن بادكنك متنفرمممممم
بقيه عكس ها رو در ادامه مطلب ببنيد
آش دندوني
آش رو قرار بود بدم بيرون برام بپزن اما چون مهموني بعد از دو روز تعطيلات عيد فطر برگزار شد، همه رفته بودن مسافرت و هيچكي حاضر نشد برام بپزه اين بود كه خودم دست به كار شدم
خدا رو شكر همه مهمونا خيلي از آش خوششون آمد و دستور پختش رو ازم گرفتند.
رولت نون پنير گردو
ميوه
الويه دندوني
ژله بستني
كيكش كه اصلا شبيه طرحي كه انتخاب كرده بوديم نيست
اونقدر كيك زشت بود كه مها هم ازش ترسيد و حاضر نبود حتي چند دقيقه پيشش بشينه
و در آخر
گيفت
مها خانوم درگير با كادوي مامان و بابا
انگاري دخترم عاشق طلاست و ما نميدونستيم
اينم كارت دعوت كه شعرش رو خودم گفتم و از طراحيش هم راضي نبودم اما خب خيلي با عجله درست كردم و تو اون فرصت كم بهتر از اين نميشد.
ليبل نوشابه و دوغ
ريسه
دست همه مهمونا درد نكنه. مها خانوم يه عالمه لباس و عروسك و صد البته پولهاي خوشرنگ كادو گرفت.