مها، دختر زيباي من

روزاي سخت

1392/7/28 22:25
نویسنده : مامان آوا
2,028 بازدید
اشتراک گذاری

     وقتي داشتم آخرين پستم رو ارسال مي كردم نميدونستم قراره تا چند وقت ديگه اسباب كشي كنم اونم درست اول مهر و قبل از بازگشايي مدارس.

نميدونستم قراره عزيزم رو از دست بدم. كسي كه با تمام وجودم دوستشون داشتم و الان كه دارم اين جملات رو تايپ ميكنم اشكام روي انگشتام ميچكه و لرزششون رو بيشتر نمايان ميكنه.

نميدونستم قراره مامانم بعد از طي اون همه راه طولاني و با چه مشقتي بياد خونه من و همون شب خبر فوت مادرش رو بهش بدن و مجبور شه برگرده.

نميدونستم مامانم بلده بخاطر من خودشو قوي نشون بده و گريه نكنه اونم مامانم كسي كه همه ميدونن جونش به جون مامانش بسته بود. نميدونم الان چه حالي داره طفلي

نميدونستم نميتونم حتي تو مراسم خاكسپاري يا ترحيمشون شركت كنم.

نميدونستم دختركم تا چند روز ديگه راه ميره و من حتي ذوق نوشتن اين خبر و به خاطر سپردن تاريخ دقيقش رو ندارم.

نميدونستم فك بالايي دختركم دو تا مرواريد تازه داره و نقش من تو اين تحول بزرگ تو زندگي عسلكم فقط بوسيدن و درآغوش كشيدنشه

نميدونستم قراره اين قدر زندگي برام سخت بشه.

     واييييييييي خدايا هر كاري ميكنم، هر جا ميرم، هر چيزي مي خرم، هر چيزي ميخورم، هر چيزي مي بينم همه و همه چي منو به ياد مامان بزرگم ميندازه.

سعي خودمو كردم برا مراسم چهلمشون برم شيراز اما فعلا كه نتيجه منفيه. ميدونم اگه برم حالم بهتر ميشه.

 

دختركم كلمات "دوغ، دو تا، چهار تا، بععععع، جيك جيك و عرنیشخند" رو با زبان كودكانه و شيرينش ميگه و تاريخ گفتن هيچ كدومشو يادم نيست.

هنوزم با شنيدن موسيقي هاي دوران جنينيش فوق العاده واكنش نشون ميده و سرش رو روي شونه اش خم ميكنه و ناز ميكنه.

راستي

          دختركم يك ساله شد

  


بعد ميام و ماجراي تولدشو براتون تعريف ميكنم فعلا كه اصلا نميدونم چي نوشتم. فقط تايپ كردم. اگه پر از غلط تايپي و نگارشي و ... است ببخشيد.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

فروغ
30 مهر 92 17:03
سلاممممممممم دوستم میدونم این روزا زیاد خوب نمیگذره اما امیدوارم که روزای آینده برات روزای بهتری باشه اول از همه تولد مهای خوشگلت رو تبریک میگم و راه رفتنش و مرواریدهای تازه اش رو و مجددا تسلیت میگم به خاطر از دست دادن مادر بزرگت ، عزیزم زندگی همیشه همینطوره و هیچ وقت طبق برنامه و میل ما پیش نمیره ، اما هیچ وقت دلتنگیت رو پنهان نکن . حق داری که دلتنگ عزیزت باشی . حق داری که خاطراتت رو مرور کنی اما بدون این زندگی همیشه همینطوری بوده و هست ، در کنار این لحظه های غمبار ، لحظه های دیدن اولین قدمها و اولین کلمات دختر نازت ، امید بخش ترین هدیه های دنیاست برای تو عزیزم امیدوارم که روزایی شاد زندیگیت بیشتر و بیشتر بشن خودت رو و زندگی رو فراموش نکن
ساحل
1 آبان 92 18:29
امیدوارم خدا به تو و خوانادت صبر بده و آرامشتون رو بدست بیارین... تولد گل دخترمون هم مبارکش باشه...انشاالله جشن 100 سالگیش...
خاله محبوبه
11 آبان 92 10:43
سلام گلم تولد مهای گلم رابه شماوباباییش تبریک میگموتسلیت میگم به شما ومامانت به خاطر ازدست دادن عزیزتان امیدوارم خدابه شما صبر جمیل بده
مامان آوا
پاسخ
ممنون عزيزم
مرضیه مامان طاها
19 آبان 92 10:25
عزیزم بهت تسلیت می گم تولد مها جون خوشگلم مبارک باشه ایشالا 120 سالگیشو جشن بگیری زندگی همینه دیگه به چیزای خوبش فکر کن می دونم راحت نیست اما غیر ممکن هم نیست
hamid
21 آبان 92 23:34
سلام امیدوارم حال مها کوچولو خوب باشه اسم عشق زندگی من هم مهاست و به این خاطر از اسم مها خوشم میاد. فکر میکنم به معنی غزال و آهو هم باشه امیدوارم خدا همه مهاهای دنیا رو در پناه خودش حفظ کنه و مهای من و شما هم همیشه سلامت باشن فرق من و شما در اینه که مها از وقتی مهای شما شد پیش شماست اما مهای من از وقتی مهای من شد ازم دوره سالهاست تو حسرت نگاهش و بودن باهاش میسوزم و هنوز دورم ازش برامون دعا کنین مادر
جیران بخشنده
24 آبان 92 10:37
سلام من جیران هستم 14 سالمه و مدتی با وب شما آشنا شدم دختر خیلی نازی دارید
مامان آوا
پاسخ
ممنون گلم